شاید در آینده بتوان از این سریال به عنوان انقلابی در صنعت انیمیشن سازی یاد کرد. سریالی که به خوبی نشان میدهد قدرت و و استعداد تیم سازنده ارزش این حجم از ریسک بالا در مخارج بالا را داشت و بار دیگر ثابت کرد دنیای لیگ آو لجندز چگونه میتواند یک نفر را غرق خودش کند.
این سریال به قدری کار خودش را در بازاریابی خوب انجام داده است که فکر میکنم هرکسی که از فضای مجازی استفاده میکند یکبار با اسم این انیمشین روبهرو شده است.
اما چه چیز هایی باعث محبوبیت این انیمیشن شده است؟ آیا واقعا ارزش این حجم از توجه را دارد؟ ریسک های بزرگ تیم سازنده چه بودند؟ امروز قرار است به جواب همه این سوالات برسیم.
اگر فصل اول این انیمیشن را دیده باشید، اولین چیزی که به چشمتان میآید بازگشت این طراحی و به اصطلاح Art style بسیار جذاب و مخصوص این سریال است. تیم سازنده به خوبی در فصل اول نشان داد که توانایی ساخت چنین انیمیشن شاهکاری را دارد، حالا با پخش فصل دوم ثابت کرد که از مبلغ ۲۵۰ میلیون دلار بودجهای که برای این سریال درنظر گرفته شده بود به بهترین شکل ممکن استفاده کرده است و اگر نظر من را بخواهید، یکی از بهترین انیمیشن های تاریخ را به وجود آوردند. انتخاب این حجم بودجه شاید برای این تیم ریسکی بود اما مردم با حمایت همه جانبه خود نشان دادند که اگر یک محصول خوب باشد ارزش آن بسیار بیشتر است از ۲۵۰ میلیون دلاری که احتمالا تا به این لحظه هم Riot games و Netflix از آن به سود دست یافته باشند. به جرأت میتوانم بگویم طراحی انیمیشن ها و تک تک صحنه ها به قدری جذاب و دلربا است که در سومین باری که فصل دوم این سریال را دیدم دستم فقط بر روی دکمه اسکرینشات بود و هر لحظهای که ثبت کردم به معنای واقعی کلمه شاهکار در آن نمایان بود.
اما دیدن سریالی ۴۰ دقیقهای هرچقدر هم جذاب باشد به تنهایی نمیتواند مخاطب را جذب کند و طبیعتا مانند هر فیلم و سریال دیگری نیازمند موسیقی، داستان، صداپیشه های جذاب و بسیار معیار های دیگر است. به جرأت میتوانم بگویم مبارزات در این انیمیشن فوقالعاده طراحی شدند و موسیقی هایی که در تک تک این لحظات پخش میشود…
واقعا نمیدانم چه بگویم، همین الان به شخصه درحال گوش دادن به موسیقی To Ashes and blood درحال نوشتن این متن هستم. تک تک این موسیقی ها کاملا هنرمندانه طراحی و انتخاب شدند و در بهترین صحنه های ممکن قرار گرفتند و لذت تماشای سریال را صدها برابر بهتر کردهاند و مو به تن سیخ میکنند و واضحا قرار است تا مدتها با این موسیقی ها تا جای ممکن گریه کنیم و به آنها گوش دهیم.این موسیقی ها گاها اشارات و نکات ریزی مربوط به داستان هم دارند که در مقالهای دیگر به آن خواهیم پرداخت؛ برای مثال در اوایل قسمت نهم ما جینکس را میبینیم که درحال خواندن موسیقی Wasteland است و قصد خودکشی دارد، همچنین در آخرین صحنه که جینکس خودش را پایین پرت میکند هم شاهد این موسیقی هستیم، و ده ها نکات دیگر که بزودی به آنها خواهیم پرداخت.
صحبت از داستان شد، بحث ما درمورد داستان طولانی خواهد بود. اگر به فضای مجازی نگاه کنیم هرکسی یک نظری داده است و یکی میگوید داستان خوب نیست و دیگری میگوید شاهکار است(که احتمالا من هستم) و هزاران نظر دیگر. اما بالاخره داستان این فصل خوب است یا خیر؟ از همان ابتدای داستان ما وای و کیتلین و روابط بین آنها را داریم که به بهترین شکل ممکن در این فصل به رابطه این دو شخص پرداخته شده است. اما داستان پیلتوور و هکس تک اینبار به مرحله دیگری از پیچیدگی و گیج کنندگی رسیده است. بسیاری میگویند این موضوع اذیت کننده است اما اگر بخواهیم واقع گرایانه باشیم از همان فصل اول هم میتوانست حدس زد که هکستک در چه حد قابلیت های مختلف و عجیب غریبی دارد. اما جدا کی باورش میشد از ویکتور به عنوان ویلن اصلی فصل دوم استفاده بکنند؟ البته بیان کردن اینکه این شخصیت، شخصیت بد داستان است بسیار اما و اگر های دیگری به وجود می آورد که اهداف ویکتور در ابتدا کمک به مردم بوده است اما شاید طمع جلوی او را گرفته باشد و او به سوی قدرت بی حد و مرزی برود که هیچکس فکرش را نمیکرد. جدا از بحث ویکتو، جیس و اشتباهات مرگبارش، هکستک و پیلتوور و… ما Black rose را داریم که ریشه این شخصیت به بازی لیگ آو لجندز و هیرو Leblanc برمیگردد. این شخصیت اهمیت حضورش در قسمت آخر بیشتر از همیشه حس میشود و از نظر من در زمان مناسبی وارد داستان سریال شد. همچنین میتوان گفت شکست خوردن آمبسا و سپاهش را تا حدودی مدیون بلکرز و مِل باید باشیم! بلکرزی که کمک شایانی به کیتلین و مِل در نبرد با آمبسا کرد؛ مخصوصا شخصیت کیتلین که از مرگ توسط معشوقه خیانتکارش نجات یافت، کیتلینی که قبل از این نبرد بزرگ به چیزی که همیشه هم ما، هم وای و هم خودش منتظرش بودیم رسیده بود.
درمورد این موضوع بحث مفصلی دارم. اگر برگردیم به فصل اول تا همین الان به وضوح وجود حس مشترکی میان این دو شخصیت میبینیم که به زیبایی هرچه تمامتر و کاملتر ، پستی و بلندی روابط آنها را هم میبینیم که گاهی از یکدیگر بسیار دور و گاهی عاشق همدیگر هستند. بسیاری از نقد هایی که به سریال وارد است آن صحنه معروف رابطه وای و کیت است. نظر من را بخواهید، این رابطه در درست ترین جای ممکن و در بهترین شکل ممکن بهش پرداخته شد و هرچقدر از زیبایی آن در طول داستان بگویم کم گفتم، از لحظات رمانتیکی که این دو شخص خلق کردند، چه با دعوا ها چه با دوستی و در آغوش گرفتن همدیگر. اما چرا اینقدر این بخش Hate میشود؟ نمیخواهم وارد مسائل اجتماعی و فرهنگی بشوم اما متاسفانه چیزی است که بین مردمان دنیا جا افتاده است. اگر چنین صحنه هایی به اصطلاح «زورچپونی» شده باشند مخاطب کاملا حق اعتراض را دارد اما در اینجا واقعا چنین چیزی صدق نمیکند و اگر کسی با این موضوع مشکل دارد، مشکل از عقاید شخصیاش است. صد البته با احترام به تمامی عقاید، اما بهتر است با منطق به این موضوع ها فکر کنیم.
قبول دارید کمی از بحث خارج شدیم؟ میتوانیم برویم سراغ پایان این داستان، پایانی جنجالی و بحث برانگیز که بسیار سر و صدا کرده است. از نظر من در این پایان نشانه هایی وجود داشتند که واقعا پتانسیل بالایی برای ادامه داستان در قالب سریالی دیگر را دارند، برای مثال جهان هایی که در دنیای موازی قسمت هفتم دیدیم و در آخر آن قسمت به وضوح نشانه های مستقیم را داشتیم. یا برای مثال نشانه هایی که کاملا و واضحا نشان میدهد جینکس همچنان زندهاست و نمرده است. این پایان واقعا قابلیت ادامه داده شدن را دارد. اما پس مشکل آن چیست؟ خیلی ساده بخوایم بهتان بگویم پیچیدگی بیش از حد و عرفانی شدن شخصیت ویکتور و پیشرفت چشمگیر و عجیب ویکتور است. البته این به وضوح نشان دهنده نبوغ فوقالعاده بالای نویسنده بوده است که به جرأت میگویم یکی از بهترین داستان های تاریخ را رقم زده است، اما مشکل اصلی آن سرعت پیشرفت داستان یا اصطلاحا pacing داستان است که بسیار سرعت آن بالاست و گاها باعث گیج شدن مخاطب میشود. این سریال میتوانست در ۱۲ قسمت روایت شود اما باز هم در همین ۹ قسمت سازندگان اثر هنری خلق کردهاند که ساخت آن کار هرکسی نیست. من خودم به شخصه در بار سومی که فصل دوم را دیدم تازه متوجه نکاتی شدم که از همان اوایل دارند به ما نشانه هایی از آخر داستان میدهند که واقعا هوش تیم سازنده را نشان میدهد.
چیزی که من درمورد این هوش بسیار دوست داشتم، حضور شخصیت هایی مانند آیشا و بازگشت وندر و روابط خانوادگی وای و جینکس بود. اگر به قسمت دوم نگاه کنیم، جینکسی را میبینیم که حالا با دوست کوچولوی خودش که میتوان گفت حکم پاودر برای سیلکو را دارد، درحال وقت گذراندن است اما بیماری او بیش از همیشه اورا گرفتار کرده است. اما با پیشرفت داستان و صمیمیتر شدن روابط این خانواده، کمرنگ شدن بیماری جینکس را میبینیم که نوید دهنده شکل گیری دوباره روابط بین این خانواده است. اما چندی نمیگذرد که آیشا جان خود را فدا میکند و جینکس غمگین تر و با بیماری وخیم تر از هر زمان دیگری، درحال پوسیدن گوشه زندان است، تا زمانی که وای میآید و… که احتمالا ادامه داستان را میدانید، اگر یادتان نیست بگذارید یکی از پر نقش ترین شخصیت ها را به یادتان بیاورم، اکو که هیچکس فکرش را هم نمیکرد کاری کرد که جینکس را از خودکشی منصرف کند و حتی او بود که جلوی ویکتور را گرفت با کمک دستگاهی که با خدابیامرز هایمردینگر درست کرده بودند.
در آخر داستان هم مانند پایان قسمت ۶، اتفاقی میافتد که هر شخصی که دارای ذرهای احساسات در وجودش باشد را به گریه میاندازد. شما فرض کنید چنین رابطه عمیقی باعث شده است تا جینکس به وای بگوید «هیچوقت من را فراموش نمیکنی، نه؟» و به وضوح بگوید رابطه این دو خواهر چقدر زیبا و گریهآور است؛ اما تنها ۱۰ دقیقه بعد شخصیت جینکس را درحال افتادن و مردن(هرچند به واسطه نشانه ها او واضحا او زنده است) میبینیم و گریه های شخصیت وای واقعا آدم را به گریه میاندازد.
خلاصه بگویم که سردتان به درد نیاید، این انیمیشن ارزش یکبار دیدن که چه عرض کنم، ارزش ده ها بار دیدن و تماشای دوباره را دارد، مخصوصا فصل دوم که دارای نکات بسیار زیاد و عجیب غریب و هوشمندانهای است، چه در طراحی بصری، چه در داستان، چه در موسیقی و….
پس اگر تابحال به این انیمیشن فرصت ندادید، نیمی از عمرتان بر فناست!
نمره من به این سریال: 100/100
اوف ترکیب موسیقی با سکانس های دیوانه وارش فقط
خیلی با آرکین ارتباط گرفتم
بشخصه بهترین اثریه که تا بحال به چشم دیدم
مرسی از این نقد تمام و کمال و عالی
بهترین انیمیشن سریالی تاریخ
همین سریال (arcane) نام دارد چون که
کلا افکت کرکتراش فرق داره و بهتر از کل انمیشن های دنیاست این آرت استایل فقط و فقط رویت گیم تونسته
در فیلمش بیاره من خودم شخصا ک خیلی خوشم اومد از سریالش خیلی وقت بود منتظر فصل 2 بودم ک اومد
سریال آرکین با بازی لیگ اف لجندز مرتبطه
بازیش هم خوبه خواستین دانلود کنید
چقدر با شور و اشتیاق نوشتی. دوست داشتم این سریال رو باهم ببینیم و با هر صحنه ذوق مرگ بشیم😪
در تمام لحظاتی که داشتم این سریال رو میدیدم از طرفی لحظه شماری میکردم تا پایان داستان رو ببینم و از طرفی اصلا دلم نمیخواست تموم بشه.
قدرت جینکسو دوست داشتم ولی یه جاهایی غیرقابل درک بود وقتی قسمت 3 فصل اول بدون هیچ دلیل و شناختی رفت طرف سیلکو و با اینکه سیلکو که خیر سرش میخواست مردمشو متحد کنه اما فقط با شیمر بدبختشون کرد و با روح روان جینکس بازی کرد تا وحشیش کنه با این وجود جینکس بازم پیشش موند و اونجا که بمب پرت کرد سمت شورای شهر و باعث جنگی شد که مردم عادی توش قربانی میشن و تو فصل دو میگه چون بقیه بهم آسیب زدن حالا برام مهم نیست منم به بقیه آسیب بزنم که این ضعف شخصیت رو میرسونه اما آخرش که برگشت طرف خواهرش خوشحال شدم و اینکه شخصیت اکو رو تحسین میکنم 🧡